داستان ما
ایجاد گروه آموزش و مهندسی سایبرنتیک و مدیریت
فعالیتهای کارآفرینانه یک تیم سه نفره با تخصص برق، مکانیک و کامپیوتر، هسته اولیه ما را شکل داد. در همان دو – سه سال ابتدای فعالیت، دستاوردهای جذابی داشتیم که حول فناوری اطلاعات شکل گرفته بود. در آن دوران، هم افزایی انرژی جوانی ما و فضای توسعهگرای کشور در حوزه فناوری اطلاعات، کمک کرد که پروژههای موفق بزرگ و کوچکی را اجرا کنیم. البته، خیلی طول نکشید که متوجه شدیم مسایل مهندسینی مثل ما در کارآفرینی، ناشی از کمبود تخصص یا دسترسی نداشتن به سرمایه نیست؛ بلکه در ضعف مدیریتی ریشه دارد. اینطور شد که هر سه نفر برای ادامه تحصیل، گرایشهایی از MBA را انتخاب کردیم و گروه آموزش و مهندسی سایبرنتیک و مدیریت را تأسیس کردیم تا به افرادی مشابه خودمان برای کارآفرینی و توسعه کسب وکار، کمک کنیم. خیلی همکاران ارشد امروزمان در نشا، از همان دوران در کنارمان هستند.
گسترش فعالیتها در حوزه مشاوره مدیریت
به مرور که نه، ناگهان با مستقر شدن در مرکز رشد دانشگاه صنعتی شریف، تیم کوچک ما به یک تیم 30 نفره تبدیل شد و نگرش عمیقتری به حوزه سازمان و مدیریت پیدا کرد. در آن روزگار، پیشینهی مهندسی، کمک کرد تا بتوانیم در حوزههایی مثل ساختار سازمانی، مدیریت فرآیندهای کسب و کار، برنامهریزی فناوری اطلاعات و استراتژی، انضباط فکری خوبی بسازیم و با سرعت بالایی جای خودمان را در بازار پیدا کردیم. در این دوره، بیشتر نتایج کارمان به شکل مستندات، مصنوعات نرمافزاری و دستورالعملهای سازمانی بود.
اما اینجا هم به رغم تلاش و سودآوری و افتخارات کافی، به اندازه کافی حس کامیابی نداشتیم. مشکل در این بود: گاهی طرحهایی که برای آنها زحمت زیادی کشیده بودیم، با جا به جایی چند مدیر بهطور کامل نابود میشدند و رویای نشا برای تاثیر گذاری بر بهرهوری سازمان در هم میریخت. ایدهها و مستنداتی تولید میکردیم که گاهی هرگز اجرا نمیشدند.
با نگاهی نقادانه به عملکرد خود، متوجه شدیم، وقتی مستندات استراتژیک و سیستمهای مدیریتی را در سازمانها به جا میگذاریم، هرقدر هم این مستندات غنی باشند و برای طراحی واقع بینانه آنها تلاش کرده باشیم، باز هم محدودیتهای انسانی و فقدان شایستگیهای مدیریتی مانع از تحقق کامل و درست آنها میشود. ترسناکتر اینکه اغلب احساس کاذب توسعهیافتگی در سازمان به وجود میآید، درحالیکه تغییر واقعی ایجاد نمیشود.
تمرکز بر حوزه ارزیابی و توسعه مدیران
دغدغه تأثیرگذاری و پرهیز از کارهای تشریفاتی و شکلی، باعث شد نشا باز هم به جست و جو بپردازد تا رسالت حقیقی خود را پیدا کند، و در همین دوران، دعوتی از سوی سازمان مدیریت صنعتی، شتاب تازهای به مسیر ما بخشید.
در این دوران، تمرکز ما از تدوین برنامه و طراحی راهکارهای سیستمی، به مدیریت منابع انسانی رفت. سال 89 بود که تیم ما به سازمان مدیریت صنعتی کوچ کرد و مشغول طرحریزی و راهاندازی مرکز ارزیابی و ارتقای شایستگی مدیران شد.
چتر حمایت سازمان مدیریت صنعتی به ما کمک کرد تا رویاهای جسورانه بیشتری را دنبال کنیم؛ از طرحهایی با اثر گذاری ملی تا کمک گسترده به شرکتهای خصوصی. این دوره برای ما یادگیری بسیاری داشت، بالاخص از پیشکسوتها. ترکیب رویکرد خلاقانه و تفکر طراحی تیم ما با تجربیات ارزشمند سازمان و مشاورین کهنهکار آن، یک همافزایی ممتاز بود که همه از آن سود بردیم. در این مدت، در دهها سازمان تجارب ارزشمندی را در حوزههایی چون کانون ارزیابی و توسعه مدیران، کسب و خلق کردیم.
پس از چند سال و تغییر چند مدیرعامل در سازمان مدیریت صنعتی، با افزایش سرعت تیم ما در طراحی و اجرا و با هدف حفظ این شتاب رشد، با هماهنگی مدیر عامل وقت، از سازمان خارج شدیم و در کسوت همکار استراتژیک سازمان از سال 93 تا 96 به برنامهها ادامه دادیم.
تأسیس نشا (نمو، شکوفایی، آفرینش)
ادامه مسیر با تمرکز بیشتر بر توسعه زیربنایی فرد و سازمان
نشا که بسیاری مواقع به اشتباه نشاء خطاب میشد، با نام کامل نشا، نمو، شکوفایی و آفرینش، در سال 96 به عنوان یک هویت حقوقی جدید شکل گرفت. در این میان، حس کردیم گمشدهی خودمان را پیدا کردیم. فهمیدیم که مدیریت، چیزی به مراتب بیشتر از ابزارها و تکنیکها است؛ و اینها بذرهایی هستند که تنها وقتی در خاک حاصلخیز قرار بگیرند، ثمر میدهند. این خاک، منش و شخصیت یک مدیر و فرهنگ و روان یک سازمان است.
مثلاً، آن فرهنگ و حکمرانی سازمانی که سود و عملکرد کوتاهمدت را به فایده بلندمدت ترجیح نمیدهد، نمیتواند رفتار استراتژیک خلق کند؛ حتی اگر مستندات راهبردی دقیق و مفصل و زیبایی داشته باشد. یا هر چقدر مدیری در مورد تفویض اختیار بداند و نطق کند، مادامی که نتواند بر وسواسهای فکری و کمالطلبیاش چیزه شود، در عمل تفویض کننده نخواهد بود.
در این سالها، نشا یادگیری خود در حوزههای بین رشتهای «رفتار سازمانی» و «روانشناسی مدیریت» را عمیقتر ادامه داد و آنچه را که با تمام وجود و به بهای سالهای عمر یک گروه 100 نفره درک کرده بود، در قالب منظومه فکری نشا به سامان کرد.
اکنون، توسعه افراد، سازمانها و جامعه از طریق توسعه شایستگیهای رفتاری، محور رسالت نشا است. در این مدت، چند هزار نفر از مدیران سازمانها در کانونهای ارزیابی یا برنامههای توسعه شایستگی نشا همراه شدهاند.
اینک با مشاهده نتایج این تلاش چند ساله و آشکار شدن شواهدی از بلوغ راهکارهای کارشناسی و اجرایی نشا، در حال ورود به مرحلهای جدید هستیم تا انشاالله با بهره گرفتن بیشتر از فناوری اطلاعات، هوش مصنوعی و هنر، بتوانیم دامنه تلاش و تأثیرمان را فراتر از مدیران چند سازمان، به سایر کنشگران تغییر و توسعه اجتماعی در ایران عزیزمان، گسترش دهیم…