آموزش مجازی
کلِیتون کریستِنسِن (Clayton Christensen)، مبدع مفهوم نوآوری مخرب (Disruptive innovation)، با اشاره به گستردهتر شدن زیرساختهای اطلاعاتی، هوش ماشینی و موتورهای جست و جو، پیشبینیهایی در رابطه با آموزش مجازی ارائه داده است. او باور دارد که با توجه به روندهای موجود، روش آموزش تغییراتی بنیادین خواهد داشت و آموزشهای تکنیکی و دانشی، دگرگون میشود؛ و نهایتاً این دگرگونی، عدالت آموزشی را تقویت میکند.
باور اولیه ما بر این بود که با توجه به رفتارمحور بودن آموزشهای نشا و لزوم تعامل رودررو با مخاطبان، آموزش مجازی چندان برایمان مفید نیست. با این حال، با فراگیر شدن ویروس کوئید ۱۹، استفاده از آموزش مجازی تبدیل به دغدغهای جدیتر برای مجموعه ما شد. پس از آزمودن این مسیر، شاهد بودیم که نه تنها از کیفیت آموزشمان کاسته نشد؛ بلکه مزیتها و اهرمهای تاثیرگزاری جدیدی ظهور کردند. بهعنوان مثال، ما در نشا باور داریم که بهبود و توسعه رفتاری از طریق جریان مستمری از تأمل بر تجارب روزمره حاصل میشود؛ و تلفیق شدن تلفنهای همراه هوشمند با زندگی روزمره افراد، به ما این امکان را میدهد که طی روز با توسعهجویان در تماس بوده و استمرار یادگیری آنان را افزایش دهیم. این روند، از طریق رویکرد «خردهیادگیری» محقق میشود.
خردهیادگیری (Microlearning)
یکی از روشهای ما برای آموزش، استفاده از خردهیادگیری یا میکرولرنینگ است. در این روش، نشا از صوت و تصویرهای کوتاه ۲ تا ۱۰ دقیقهای استفاده میکند. این محتواها که ممکن است ویدیوی تدریس استاد، یک موشنگرافی یا قالبهای خلاقانه دیگری را شامل شوند، مفهوم مورد نظر برای یادگیری را ارائه میکنند. سپس از توسعهجو خواسته میشود که طی روز، به مفهوم ارائه شده بیاندیشد و در آن تعمق کند. این روش، نسبت به آموزشهای مرسوم که معمولاً طولانیتر هستند، مزایای بسیاری دارد. در یادگیری مباحث عمیق رفتاری، نیاز به تأمل بر روی محتوا از نیاز به دریافت محتوا بسیار بیشتر است. بنابراین، در آموزشهای طولانی محتوای زیادی از یک گوش وارد و از گوش دیگر، خارج میشود! یعنی محتوای آموزشی بسیاری در هر یک ساعت آموزش مرسوم، جذبنشده و بدون تأمل عمیق، باقی میماند و بنابراین اثرگذار ظاهر نمیشود. گاهی برای درک عمیق یک آموزهی چنددقیقهای در حوزه رفتاری-شناختی، به ماهها تفکر و تأمل نیاز است.
همانطور که هنری مینتزبرگ (Henry Mintzberg)، جزو ۱۰ متفکر برتر تاریخ مدیریت بیان میکند، ۷۰ درصد از یادگیری یک مدیر، از تأمل و تعمق او بر تجاربش حاصل میشود. مثلاً، فرض کنید که استاد در مورد تفاوت بین «باورها» و «ادعاها» آموزش میدهد؛ و بیان میکند که پذیرفته شده بودن باورهای ما برای خودمان، باعث میشود تا گاهی این تفاوت به خوبی درک نشود و توجه نکنیم که حرفمان از دید مخاطب، ادعایی بیش نیست. ما با شنیدن این سخن استاد، ممکن است اهمیت این تفاوت را درک کنیم، اما شاید کماکان نتوانیم بدیهیپنداری باورهایمان را در گفتگو با دیگران، تعدیل کنیم. اما وقتی این آموزه در قالب یک خردهیادگیری ارائه میشود، کمک میکنیم فرد در طول زندگی روزمرهاش در این مورد تأمل کند و در موقعیتهای نسبتاً حساس، آن را در عمل به کار ببندد. این کار با ترکیب «محتوای خرهیادگیری» و «خردهتمرینهای عملی» انجام میشود؛ و با بردن گفتگوهای توسعهای مربوط به این خردهیادگیریها و تمرینها به جلسات «منتورینگ تسهیلگر آموزش»، به اوج میرسد. به این ترتیب، اثرگذاری آموزش به مراتب بیشتر خواهد شد.
تیم آموزش مجازی نشا، در حال ایجاد گنجینهای از خردهیادگیریهاست که مبتنی بر یک درخت دانشی مرتب شدهاند. این گنجینهی غنی، کمک میکند تا بهزودی بتوانیم آموزههای نشا را برای قشر وسیعتری از مردم عزیزمان در دسترس قرار دهیم.