محمد یک مشاور پرانرژی و کارآفرینه؛ که بعد از مهندسی برق، MBA گرفته، شیفتهی داستان آدمها و کمک به توسعهی اونها شده و دیوانهوار روانشناسی و جامعهشناسی و فلسفه خونده! مهمترین هنر محمد، سازماندهی افکار خلاقانه و تبدیل اونها به کسبوکاره. البته نوازندگی سهتار و درست کردن سالادهای متنوع رو هم نمیشه جزو هنرهاش نشمرد! خورهی کارهای کامپیوتری بودن از طفولیت (یعنی ۱۶-۱۷ سالگی!) موجب میشه که گاهی اونو کودک کار بدونیم! اما مهمتر از این، یادگیری عمیق از سی-چهل تا پروژه و چند هزار نفر مدیر، موجب میشه که اغلب روی تجربهی محمد حساب زیادی باز کنیم. اگرچه بچههای نشا همیشه از این ضربالمثل محمد که «خدا در جزئیات است» در عذابن! اما همین به هم وصل کردن جزئیات موجب شده که در ارزیابی و منتورینگ مدیران، تفسیرها و سرنخهای تأثیرگذاری ایجاد کنه. یک استراتژیست واقعیه! نه از اونهایی که فقط ادبیات استراتژی رو میدونن؛ بلکه از اونها که با متعادل کردن روحیهی کارآفرینانه و منطقی، همبنیانگزار چندتا بنگاه اقتصادی بوده که الان کسبوکار پررونقی دارن و بنابراین، از جمله مشاورین مدیریته که پاشون روی زمین هست. خوبیش اینه که تحصیل مهندسی صنایع و MBA، هادی رو در رویکرد مبتنی بر سیستم و کسبوکار غرق نکرده و در این سالها، مطالعه و تجربهی مستمر در حوزههای رهبری و توسعهی فردی، از اون یک ارزیاب و منتور اثرگذار هم ساخته. اگرچه سروصدای زیاد نیست، اما خیلیها توی نشا معتقدن که هیچ کار مهمی اینجا بدون نظر انجام نمیشه و یکجور گادفادر ما به شمار میآد و خزانه بدون اذن ایشون باز و بسته نمیشه! البته ما همیشه با سوء استفاده از عشق به شیرپسته، روابط گرمی رو باهاش رقم میزنیم و هوامونو داره! منضبط و دقیق و جدی، با قدرت خارقالعاده در تنظیم شدت نظم و جدیت در موقعیتهای مختلف! یعنی میشه محمد رو باکلاسترین و قاطعترین مدیر متواضع، شوخ، منعطف و شعردوست در تاریخ دونست! محمد یک دو زیسته که از سال ۸۰ همزمان با نقشهای مدیریت ارشد در سازمانهای اقتصادی، به عنوان مشاور و مدرس مدیریت هم فعالیت کرده و به خوبی از دانش و ابزارهای مدیریتی، در دنیای عمل بهره میبره. به جز نقشآفرینی در راهبری نشا، محمد مرجع اصلی ما در طراحی و اجرای برنامههای ارزیابی و توسعه در سطوح عالی مثل هیأتمدیرهها هم هست. از زمانی که ایشون سهامدار و عضو هیأتمدیرهی نشا شدن، ما هنوز رومون نشده به جز آقای دکتر جامعی خطابشون کنیم! اگرچه با پررویی، همیشه سیگنالهای خوب بورسی رو از ایشون میگیریم؛ البته سیگنالهای فاندامنتال که به قول خودشون سود حلال ناشی از صبر و بنگاهداری خوب ایجاد میکنه! بهزاد مصداق اون جمله معروف فیلمهای وسترنه که میگن این مرد پشت اون ستاره حلبی قلبی از طلا داره! پشت اینهمه تفکر و جذبه هم کوهیه از محبت و رفاقت. چون خیلی هم تو محیطهای صنعتی (مثل خودروسازی) تجربه داره، تو کمک به شرکتها و صنایع بزرگ خیلی ازش بهره میبرن. خلاصه سالها تو بخشهای مختلف، از برنامهریزی گرفته تا بازاریابی بینالملل کار کرده. یکی از علایقش مدرسه است، یعنی عاشق تحلیل و بازآفرینی مدل های آموزشی مدرسههاست و البته خب خیلی جدی هم تو این حوزه کار و تحقیق میکنه. و همچنین قوت غالبش کتابه. حامد در کنار دقت و موشکافی منحصر به فردی که داره، مصداق رفتار نرم و تاثیرگذاریه و بهخاطر خیرخواهی و اخلاق خوبش، عجیب همه جذبش میشن. اون یک مهندس مکانیک با تحصیلات تکمیلی مدیریتیه که به دلیل تجارب مدیریتیش، به مسائل مالی، بازرگانی و منابع انسانی اشراف بالایی داره و بسیار هم مشتاق یادگیریه! تو صف یادگیری همیشه از نفرات اوله و خوب و سریع هم یاد میگیره. چیزی که ما دوست داریم بدونیم اینه که حامد توی کانون ارزیابیها چطوری تا این حد دقیق مطابق استانداردها کارش رو انجام میده. چهل سال روانشناسی و مشاوره و زندگی در چند کشور و سه قاره این کره خاکی کوچیک، اگه یک چیز به مهدی یاد داده باشه، فضیلت تشخیص و مداخله به موقعه! تو صحبت با مهدی، هیچکسی نمیدونه چه جوری، اما به خودش میاد و میبینه از تئوری انتخاب دکتر گلاسر گرفته تا شمس تبریزی و مولانا، از فیلم پدر خوانده گرفته تا انیمیشن لوک خوش شانس و تام و جری، درس هایی برای زندگی و روزمرهاش داره استخراج میکنه. مهدی منافزاده پروردگار منتورینگه؛ و منتور همه ما هم هست. مریم شعبانی ترکیبی از چند موهبت و توانمندیه: صدا و بیان شیوا، صبر و پیگیری مثال زدنی و البته رفتار محترمانه و محبت آمیز. حالا شما به اینها که گفتیم دکترای مدیریت کسب و کار و سال ها تجربه مدیریت داخلی و مدیریت بازاریابی رو هم اضافه کنید. مریم به طرز خارقالعادهای از ترکیب مهربونی و دیپلماسی برای حل مسائل استفاده میکنه. اون فوقالعاده مسئولیتپذیر و مستقله. با همه اینها، مریم عاشق گردش، طبیعتگردی و سفره؛ و گاهی توی خونه اوقات فراقتش رو با کیسه بوکسِش سپری میکنه! ایران رادمنش قبل از بازنشستگی از مرکز آموزش مدیریت دولتی، دوره دکترای رفتار سازمانی رو شروع کرد؛ لابد میپرسین چرا؟ چون کوله باری از سوال داشت و میخواست بیشتر یاد بگیره. به قول یکی از دوستاش “میخواست دکترای واقعی بگیره.” ایشون نقش مهمی توی شکلدهی کانونهای ارزیابیهای بخش دولتی بهعنوان معاون آموزشی (وقت) مرکز آموزش مدیریت دولتی داشتهاند. ظریفترین نکات رو توی ارزیابی یادداشت میکنه و خیلی هم سریعه. با همین ویژگیها تونسته توی دورههای منتورینگ هم بسیار موفق باشه ایشون فوقالعاده کمخوراکه و ما اصلا نمیدونیم این حجم از انرژی و نشاط رو از کجا میآره! مصطفی نگاهی دقیق و لبخندی همیشگی داره و یه جورایی عاشق تفکر چابک و مسائل افراد در سازمانها هستش. اگه باهاش رو به رو بشین، از اینکه با اشتیاق بهتون گوش میکنه و همواره به دنبال راهکار و حل مسائل هست، لذت میبرین. شاید به همین دلیل گزینه مناسبی واسه مشورت در حوزههای منابع انسانی و چابکسازی تیم هستش؛ مخصوصا که نگاه استراتژیکش رو به خوبی تونسته با دانش فناوری اطلاعاتش تلفیق کنه. البته لازم به ذکره که سخت میشه کتابی رو تو حوزههای مورد علاقهاش پیدا کنید که اون رو نخونده باشه؛ اگه پیدا کردید حتما بهش معرفی کنید! اون پادزهر کمانگیزگی و بهرهوری پایینه. صدف گرجی توان مدیریت و به انجام رسوندن همزمان چند تا کار رو داره؛ یک مهندس صنایع که خیلی سریع یاد میگیره و خیلی دقیق و منظم اجرا میکنه و البته مسئولیت پذیری بالایی هم داره؛ و به خاطر همین توانمندی هاش هم هست که سرعت پیشرفتش بالاست. اون مهربون و همدله و کمک به آدم ها و پیشرفت شون رو از اهداف خودش تو زندگی میدونه؛ عاشق تجربه های جدید، سفر و حیواناته و به گربههای اطراف شرکت در دو نوبت صبحانه و ناهار باید رسیدگی کنه. یکی دیگه از علاقهمندیهاش هم گلها و گیاهان هست و چند ماه بعد از اینکه به نشا اضافه شده، دفتر از محیط اداری تبدیل به یک جنگل استوایی با تنوع بالای گیاهی شد. از در مجموعه که وارد میشید، در همین نزدیکی، مؤدبترین فردی که تا حالا تو زندگیتون دیدید نشسته پشت لپتاپش؛ اون کسی نیست جز محمد. البته که پشت این ادب و احترام بینهایت، یک مربی رزمی نشسته که تشنه یادگیریه! محمد یک سه ضلعی منتظمه! قلههای توسعه فردی رو با همین ورزش و یادگیری طی میکنه. از طرفی هم اهل هنره و عاشق بازی؛ چه بازی رومیزی، چه ویدئویی. تجربه مدیریت یک اتاق فرار رو بذارید کنار تحصیل در رشته بازیسازی. و در آخرین ضلع هم تخصصش در زمینه فناوری اطلاعات و تجربه همکاری موثر تو پروژههای بزرگی توی این زمینه قرار گرفته. علیرضا بسیار منظم و علاقهمند به تحقیق و یادگیریه؛ اون کارشناسی مدیریت و ارشد سیاستگذاری عمومی دانشگاه تهران داره و سعی میکنه آموختههایی که از منابعانسانی و رفتار سازمانی داشته رو تو راهبری کانونهای ارزیابی و برنامههای منتورینگ به کار بگیره. یک جای کوچیک تو خلوت خودش برای آرزوهای بزرگ هم کنارگذاشته… امروز سعی میکنه با کمک به افراد، مسیر توسعهفردی رو براشون هموار کنه و دوست داره یه روزی بتونه تو مسیر توسعه کشورش، وسیعتر نقشآفرینی کنه. عادات جالبی در کتاب خوندن داره؛ مثلا هر کتابی رو که میخونه، یه خلاصه کوچیک چند صفحهای برای همکارانش تهیه میکنه و میاره شرکت. راستی! شاید هیچ چیزی بیشتر از شنیدن یک موزیک بیکلام و انرژیبخش، روزش رو نسازه! هادی علاقه زیادی به خُردخُرد کردن چیزها داره. حالا چه پیاز باشه و چه مسائل روانشناختی. اما هر چیزی رو که تشریح کنه حتماً باهاش یه چیز خوشمزه و جذاب خلق میکنه. خودش میگه به اقتضای دهه شصتی بودن، تا مدتها نمیدونسته به چی علاقه داره و سر همین بلاتکلیفی سر از دانشگاه شریف درآورده؛ اما طی یک فرآیند طولانی و دردناک، فهمیده که علاقهای به مهندسی نداره، انصراف داده و رفته دنبال روانشناسی. برامون جالبه که هادی با یک دنیا درونگرایی، خلوتگزینی و میمیک جدی و آروم، چطور اینقدر دلبرانه و پخته تعامل میکنه و حال مراجعانش رو خوب میکنه. فاطمه کرمی خیلی سختکوش، مسئولیتپذیر و منضبطه؛ بخاطر سالها تجربه کاری دانش سازمانی خوبی داره و پشت جدیت حاصل از مسئولیت پذیری بالاش، قلبی بس مهربون و پرعاطفه داره. یک مدیر عمومی قدرتمند که از بازرگانی و فروش گرفته تا تحلیل، برنامهریزی و منابع انسانی، تجربیات موفقی داشته و داره. خلاصه یه سوپر همهفن حریفه. با این حال اون شدیدا مشتاق یادگیریه و اگر روزی یک چیز در حوزه مورد علاقهاش، یعنی تحلیل و تغییر رفتار، یاد نگیره، روزش شب نمیشه. یکی از مهمترین علایقش طبیعت گردیه، عاشق تحلیل رفتار ادما و البته فیلم. پاتون رو که توی دفتر نشا بذارین، قبل از هر چیزی با لبخند مودبانه و محجوب زهرا خانم فاتحی مواجه میشین. خانم فاتحی اصلا پرحرف نیست و در نگاه اول حتی ممکنه خجالتی به نظر برسه؛ اما وقتی باهاش صحبت میکنی، میبینی که خیلی خوشمشرب و خونگرمه و کلام کوتاه و مفیدشو راحت و با اشتیاق میزنه. اگر کسی بخواد با حسابدار خوش روحیه ما همسفره بشه، بهتره بدونه که پیتزا و غذاهای تند خیلی دوست داره. عاشق سفره و یکی از اهداف مهمش، گشتن دور دنیا نه در 80 روز بلکه 800 روز است. بچههای کوچولو رو خیلی دوست داره… مخصوصا اگه چشم رنگی باشن! خلاصه، همینطور که مراقبه یک ریال از زیر دستش در نره، در حمایت از همکارها و رفقا حسابی لارج و پرانرژیه … ما با آرش توی یک دوره توسعه رهبری آشنا شدیم؛ اونجا بهعنوان یک فعال اجتماعی تو دوره ما شرکت کرده بود. آرش با اینکه یک آدم دوسوتَوانه، اما بیشتر گرایش به خلاقیت و ایجاد و راه اندازی کارهای جدید داره. اون اهداف بزرگی داره، اما نه از جنس پول! اهدافش بیشتر از جنس معنا هستن. خیلی به کودکان و هنر نمایش علاقه داره و مدتیه که تمرکزش روی تلفیق آموزش و سرگرمی و بازی در بسترهای جدید تکنولوژیه. از اونجایی که بینهایت همدله، کلا کار کردن در کنارش خوش میگذره و به همه اطرافیانش کلی انرژی میده. زهرا بلوکی مسیر تحصیلاتش رو از روانشناسی، به مدیریت آموزشی تغییر داده؛ دقتش تو بررسی رفتارها در کانون ارزیابی باعث شده که تحلیلهای رفتاریش رو به عنوان محتوای کمک آموزشی برای پرورش ارزیابان دیگه به کار ببریم. فارق از دقت و کیفیت کاریش، اون یک اَبَرمادره! چون نه تنها همیشه تعادل رو بین علایق کاریش و همسر و فرزندانش حفظ کرده، بلکه دقیقا میدونه برای جلوگیری از زیادهروی توی هرکدوم از این زمینهها، کی و کجا سفت سر انتخابش وایسه و اینطوریه که میتونه بین کار و زندگی شخصیش تعادل ایجاد کنه. خوش ذوق باشی، مترجم باشی، فوق لیسانس منابع انسانی هم داشته باشی، دیگه چی میمونه جز ترجمه هم زمان کارگاههای بینالمللی و کتابهای روز مدیریت! ایمان بینهایت مهربونه و توی ارتباطاتش ملاحظه آدما رو میکنه؛ و البته عاشق دور هم غذا خوردنه. اون علاوه بر اینها یک فیلمباز، سریالبین و گِیمِر حرفهای محسوب میشه و در خصوص بعضیشون تحلیلهای مدیریتی جالبی هم داره. احتمال داره صداش رو توی بعضی از پادکستهای حوزه مدیریت هم شنیده باشید. برای خود ما عجیبه که کاناداییهای مونترئال از توانایی ارتباط گیری و تسلط ایمان به زبان انگلیسی انگشت به دهن موندن. سیامک خان از اون آدمهای پرانرژی و جسوره که دوست داره تجربههای جدید داشته باشه و مشتاق ارتباط گرفتن با آدمهای جدیده. سیامک یه آدم خلاقه که به هنر علاقهمنده و در تئاتر و سینما هم فعاله. بعد از ورود به کانونهای ارزیابی و ایفای نقش از طریق تخصصش در تئاتر، با بالا رفتن تجربش و با تکیه بر تواناییهای ذاتی و تجربیش، کار ارزیابی رو هم شروع کرده و بعد از چند سال، تحصیلاتش در مقطع ارشد رو توی رشته مدیریت کسب و کار با گرایش منابع انسانی و رفتار سازمانی ادامه داده. ظرافت و هنر سیامک توی هنر و ایفای نقش، در کنار متفکر تمام عیار بودنش در حوزه بین رشتهای هنر و مدیریت، و تجربه فعالیت ده ساله مستمرش داخل این فضا، اون رو تبدیل به یک عضو حیاتی تو ارزیابیها کرده. دکتر روانشناسیه که عاشق چالش فکری، حل مسئله و خوراکیه. به شدت به اخلاق پژوهشی وفاداره و دوست داره برای تک به تک کلماتش رفرنس داشته باشه و سعی میکنه تا مطلبی رو دو یا سه بار با چند مرجع معتبر چک نکرده باشه، نه چیزی بگه و نه چیزی رو بپذیره؛ میشه در مورد نصیبه پروین همیشه اینو گفت که علیرغم اینکه نمیتونه از فضای آکادمیک دل بکنه اما تا کاربردش رو هم در حیطه تجربی و کاربردی نبینه بیخیال نمیشه. ایشون همینطور یک روانکاو، مدرس و منتور که به رویکردش، یعنی ISTDP نهایت تعهد رو داره. حالا حساب کنید به عنوان مدیر علمی در برنامه توسعهای چه میکنه. خودش میگه یروزی تو دلش خواسته شغلش ثابت نباشه و توام با مطالعه باشه و همین سبب شده تا از حوزه مشاوره و تدریس سر بیرون بیاره. همکاری با شرکتهای متعدد در حوزه تعالی سازمانی، سبب شده مرتضی درک سیستماتیک و عمیقی در حوزه مدیریت سازمان کسب کنه. از طرف دیگه با خلق و خوی نرمش و علاقه مندی و مطالعاتش توی حوزه مهارتهای نرم، خیلی به آموزش افراد کمک میکنه. مرتضی آدم صبوریه و خیلی هم دقیق و وقت شناسه. علیرغم تجربه گستردهش، هیچوقت از یادگیری دست برنداشته و توی یادگیری تواضع خاصی داره. البته اشتباه نکنید، اون هرجا لازم باشه با کمال احترام از خودش صراحت و شفافیت نشون میده و تاثیر خودش رو میذاره. همواره میشه با لبخند و از طرق علمی تصمیمگیری کرد؛ اون هم تصمیمگیریهای سخت. البته اگر به ابزارهای تفکر آشنا باشیم. هادی ابزارهای تفکر و تصمیم گیری را در کسوت کارآفرین، مدیرعامل و مشاور، بارها به کار برده، تا داستان زندگی کاریاش رو از مهندسی برق و برنامهنویسی میکروکنترلرها، به مدیریت کارآفرینی و مشاوره مدیریت برسونه. هادی سومین نفریه که عضو خانواده نشا شده. اون فوقالعاده مهربون و بااخلاقه؛ و البته در صورت لزوم جدی. طبع هنری و عشق هادی به غزلیات سعدی، باعث شده هروقت دلمون گرفت، ازش بخوایم برامون چند بیتی بخونه (البته محمد مهدی هاشمی هم قطعا تو این موقعیت داره در کنارش ساز میزنه.) ابراهیم خان بهزادی از اون آدم های خیلی صبور و مهربونه. یه مدیر بازنشسته عملگرا که سالها تو زمینههای مختلف مرد عمل بوده و هست؛ و بعد از بازنشستگی هم کماکان با انرژی و صبر و حوصله مشغول به جلو راندن چرخ دنده ارزیابی، مشاوره و انتصابات مدیریتیه؛ و الگوی خوبی برای ما نشاییهاست. چیزی که ایشون رو از بقیه خیلی آدمهای دیگه متمایز میکنه، تواضعش توی یادگیریه؛ اونم بعد از بیشتر از ۴۰ سال تجربه کاری و مشورت دادن به وزیر توی انتصابات و مدیریت. امیرعلی از دوران دبیرستان با تیم نشا شروع به همکاری کرد؛ اون روزها یک نوجوان علاقهمند به روانشناسی بود که خیلی سریع با پژوهش و مطالعه زیاد نقشهای پررنگی تو تیم پذیرفت؛ نقشهایی مثل توسعه دهنده محتوا، کارشناس تحقیق و توسعه و تحلیلگر رفتار نوشتاری تو کانونهای ارزیابی. اون موقع امیرعلیِ دبیرستانی رو با یک فوقلیسانس روانشناسی اشتباه میگرفتن. امیرعلی به معنای واقعی عاشق موسیقی، روانشناسی و خلاقیته و بیشتر مطالعاتش توی حوزههای تلفیقی روانشناسی و پزشکیه؛ مثل عصبشناسی و علوم شناختی. از اونجایی هم که اطلاعاتش فوقالعاده گسترده است، یه جورایی موتور جست و جوی ماست. اگه یک نفر بتونه همزمان سه تا کانون ارزیابی برگزار کنه، یعنی روزی ۲۴ نفر رو برای کار راهه شغلی بررسی دقیق کنه؛ و با ۳۹ مشکل اجرایی جدی در حد آتش سوزی ساختمون، با لبخند برخورد کنه؛ و آخر شب هم با خیال راحت بشینه ایکس باکس بازی کنه، اون تا حدودی میتونه شبیه کسری باشه! کسرا یک درونگراست، اما با این حال ارتباط با آدمارو دوست داره، گرچه شاید تو نگاه اول یکم پوکر فیس به نظر بیاد. تو این سال ها هم تونسته شبکه ارتباطی نسبتا بزرگی برای خودش درست بکنه. اون فوقالعاده صبور و قابل اعتماده؛ از طرفی یه همه فن حریف به تمام معناست. الان هم تو یه شرکت IT کار مدیریت منابع انسانی میکنه و اولین مدیر صادراتی نشا محسوب میشه! اینکه چرا یک مدیر مالی طبع شاعرانه داره و سالهاست که از نوجوانی شعر میگه، در نشا اصلا چیز عجیبی نیست. حتی اینکه حین تعمیرات و نوسازی دفتر میتونه از مهندسین طراح داخلی تا کارگرها رو با هم هماهنگ کنه و تعارضات بینشون رو با حوصله مدیریت کنه هم چیز عجبی نیست. عجیب اینه که زیر فشار کاری وحشتناک و خستگی؛ نه تنها تولد همکاراش رو فراموش نمیکنه، بلکه برای خرید هدیه تولد، گروه هم میزنه. سجاد یه دفترچه داره که هر چیزی رو توی روز یاد بگیره اون تو مینویسه.محمد مهدی هاشمی
محمد جامعیمقدم
بهزاد نورحسینی
حامد کمالی
مهدی مناف زاده تبریز
مریم شعبانی
ایران رادمنش
مصطفی فرهاد خانی
صدف گرجی
محمد عادل زاده
علیرضا متقی
هادی شبان آزاد
البته اگر خواستید باهاش رفیق بشید، باید بدونید که میونه خوبی با تعارف نداره؛ و کمر همّت بسته که یکتنه سنّت تعارف رو توی جامعه ایرانی منسوخ کنه …فاطمه کرمی
زهرا فاتحی
آرش صادقیان
زهرا بلوکی
ایمان سرایی
سیامک فارسی
نصیبه پروین
مرتضی روغنی
سید هادی فرحزادی
ابراهیم بهزادی
امیر علی انقطاع
کسری جنیدی
خلاصه که آرزو میکنیم کارتون گیر کسرا بیفتهسجاد یاری